- دل داشتن
- جرات داشتن شهامت داشتن دلیر بودن
معنی دل داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خصومت داشتن دعوی داشتن مناقبه داشتن
نقش داشتن، شریک بودن
رهبر داشتن
قدرت داشتن، مسلط بودن، امکان داشتن
دست کشیدن، دل برداشتن، از چیزی دل کندن از آن قطع علاقه کردن، صرف نظر کردن
عاشق شدن فریفته شدن دل دادن
گمان بردن
امکان داشتن
راندن، از خود دور ساختن، بر کنار داشتن
جسارت داشتن پر رو بودن: (رو داری این حرف را یه من بزنی)
پیر بودن معمر بودن
سعی و کوشش داشتن
منفرد ساختن، دور داشتن
در چله خانه معتکف شدن مدت چهل روز مدت چهل روز بعبادت و ریاضت پرداختن، در روز چهلم مرگ عزیزی مراسم خاصی برپا کردن
ذوق داشتن، حوصله داشتن، حالت وجد و جذبه داشتن
دنباله داشتن، ریع داشتن کشش داشتن صاحب ریع بودن، قوت داشتن، دارای عصب بودن (گوشت)، یا پی کسی (چیزی) داشتن، متابع او بودن بدنبال او رفتن هوای او را داشتن: تا من پی آن زلف سر افکنده همی دارم چون شمع گهی گریه و گه خنده همی دارم. (خاقانی)
تب گرفتن
تردید و شک کردن
جسارت داشتن، پررو بودن
کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
دور نگه داشتن، دور کردن، برحذر ساختن
جادار بودن، گنجایش داشتن، وسعت داشتن
کنایه از غصه خوردن، اندوه خوردن، غم خوردن
کنایه از عاشق کسی یا چیزی شدن، عاشق شدن
فریفته شدن
فریفته شدن
کنایه از در کاری مداخله داشتن، وقوف داشتن، تسلط داشتن
کنایه از از چیزی صرف نظر کردن، دل کندن و قطع علاقه کردن از کسی یا چیزی، برای مثال نباید بستن اندر چیز و کس دل / که دل برداشتن کاری ست مشکل (سعدی - ۱۴۳)
بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، غدر کردن، نارو زدن، تبندیدن، مکر کردن، چپ رفتن، مکایدت کردن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، گول زدن، فریفتن، کید آوردن، خدعه کردن، سالوسی کردن، تنبل ساختن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، غدر اندیشیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، غدر کردن، نارو زدن، تبندیدن، مکر کردن، چپ رفتن، مکایدت کردن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، دستان آوردن، گول زدن، فریفتن، کید آوردن، خدعه کردن، سالوسی کردن، تنبل ساختن
مت داشتن لغزش داشتن نادرستی داشتن در گفتن خواندن یا نوشتن اشتباه داشتن: املای تو پنج غلط دارد
اندوه داشتن غصه داشتن یا غم کسی یا چیزی داشتن، در اندیشه وی بودن باک از کسی یا چیزی داشتن
زیاده روی کردن
فدا کردن
پایدار بودن بر سر پیمان بودن ثابت بودن پایدار بودن
ارز داشتن گرامی بودن
چیزی را کج کردن، یا کج دار و مریز. کج داشتن چیزی و فرو نریختن آن